پس از سقوط جمهوریت در افغانستان، اکثر مقامات حکومتهای بیست ساله در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند و مقداری زمان گرفت تا زورق سرگردانی شان به ساحل نشسته و آنگاه با سوال بزرگ (کجا هستم و چه باید کرد) مواجه شوند.
زمان هرچه به جلو میرود، عمق سقوط بیشتر از همیشه قابل لمس شده و این واقعیت هویدا گردیده است که بازگشت و احیا نه تنها دشوار است، بلکه بدون تلاش و ممارست ناممکن خواهد بود. از همین رو گفتگویهای غیر حضوری در بین چهرههایی که از سرگردانی نجات یافته و تازه به مرحلۀ چی باید کرد رسیده اند، به تدریج ترویج یافته است. اما فضای بیاعتمادی و ناباوری اجتماعی، مجالی برای انسجام حقیقی این چهرهها میسر نکرده است.
تعدادی از این چهرهها، گردهماییهای شکننده شان را رسمیت بخشیده و عنوانی را به آن نسبت داده اند. البته با گذشت زمان، این ابراز حضورهای سیاسی و نظامی که هستی وجودی شان (کال گروپهای ویدیویی اینترنتی) است گسترش مییابد.
بر همین اساس فضای آنلاین به جغرافیای فعالیت جریانی تبدیل شده که من به آن بدنۀ متواری نام میدهم و این قلمرو مجازی، حدود و صغور حضور این قشر را تعیین نموده است. فعالین سیاسی گاهی در واکنش به اوضاع جاری، اعلامیهای شورایی نشر میکنند و گاهی زیر نام فعال سیاسی و یا مسوول پیشین در رسانهها حضور مییابند.
جدا از اینکه احزاب، حلقات، شوراها و چهرههای منصوب به آن، در زمان حضورشان در کشور به چه پیمانهای مشروعیت و محبوبیت داشته اند. اکنون این بحث مطرح است که از این فاصلۀ فیزیکی و معنایی چگونه میتوانند ادعای نمایندگی از مردم و دفاع از خواستههای ملت را بنمایند. جدا از فاصلۀ فیزیکی و فکری، سوال دیگری مطرح میشود و آن اینکه حداقل ابزاری که جریانهای سیاسی بیرونی برای پل زدن به سوی مردم انتخاب کرده اند، چقدر با واقعیت عینی جامعه انطباق دارد. توسل به ابزارهای مجازی در حالیکه هنوز هفتاد درصد مردم افغانستان زیر پوشش خدمات اینترنتی نیستند و از سی درصد باقی مانده نیز دو سوم شان توانایی دسترسی تخنیکی و مالی به شبکههای اجتماعی را ندارند؛ چقدر میتواند برای شکل دادن فضای سیاسی و امنیتی حاکم بر جامعه موثر باشد؟
با این حال نیمه پر پیاله این است که قشر سیاسی دورمانده از وطن، از سر ناگزیری از حداقل امکاناتی که در دسترس دارند، برای انعکاس صدای مردم افغانستان که در فضای اختناق مطلق زندگی دارند استفاده میکنند. با این وجود، کنشهای این قشر به دلایل ذیل عاری از نقد نیست. واقعیت این است که یک کمیت چند میلیونی کشور را ترک گفته اند و حداقل اکثر آنان از لحاظ تخنیکی میتوانند مخاطب این افراد و جریان ها باشند. اما سوال اینجاست که چه رابطه و بازخوردی میتواند بین مخاطب مهاجر و چهرههای سیاسی متمایل به بازگشت به قدرت داخلی شکل بگیرد که بر روی فضای داخلی افغانستان نیز تأثیرگذار باشد؟
قشر مهاجر با دنیایی از ناباوری، هستی خود را باخته و با درد و رنج مضاعف، مجبور به ترک دیار خود شده است. حال اوست و جهانی جدید و ناشناخته که باید از صفر درآن دست و پا بزند، تا معنی حداقلی برای دوام و اشتغالی دشوار برای بقا بیابد. از سوی دیگر تجربۀ یک و نیم سال گذشته نشان داد که بدنۀ مهاجر پیش از آنکه به اختلاف دیرینۀ خود با طالب بنگرد، مصروف ملامت کردن و حمله به حاکمان جمهوریت و سیاسیون ماحول آن بوده است. هرچند شاید این حس مقطعی باشد و پس از مدتی شرایط تغییر کند. اما قدرمسلم این است که عجالتاً جلب اعتماد جامعۀ خشمگین مهاجر دشوار خواهد بود.
اما قشر ساکن کشور اگر چه دارای مشابهتهایی بیشماری با قشر مهاجر هستند، از جمله انزجار از سیاسیون گذشته و هستی باختگی مطلق، اما شرایط برای آنها از سایر جهات متفاوت است. قشری که بنا به هر دلیلی مجبور شده است و یا انتخاب کرده است در کشور بماند و با وضع موجود گزاره کند؛کماکان نیازمند تغییر وضعیت موجود است. اما ارعاب موجود در فضای اجتماعی جامعه و نیازمندی روزمره به ادارۀ حاکم، باعث شده است که جامعۀ داخلی، از پذیرش هرگونه ارتباط مخاطرهآور دوری بجوید و به نوعی تعامل شکننده خود با ادارۀ حاکم را به بربادی مطلق تعویض نکند. اینجاست که ایجاد انسجام تودهای آنهم به طرق آنلاین در جامعۀ ساکن در داخل، ناممکن به نظر میرسد و یگانه امکان ممکن برای شبکههای سیاسی مهاجر در درون افغانستان، سرمایهگزاری بر عملیاتهای انفرادی نظامی محدود خواهد بود که لزوماً نتیجهای در پی نخواهد داشت.
نگاه بدنۀ سیاسی متواری معطوف به چیست؟
قشر سیاسی دور از افغانستان با اتکا به نهادهای بینالمللی، دفاتر سیاسی کشورها و نهادهای دولتی مرتبط با افغانستان، در تلاش تعریف جایگاه جدید در معادلات مربوط به کشور خود میباشد. برای سیاسیون بیرونی، این دفاتر و نهادها اکنون از خود مردم افغانستان هم قابل دسترس تر میباشند. فعالین سیاسی دور از کشور به این باور رسیده اند که از مرحلۀ گفتگوی منفرد با این نهادها باید عبور کرده و در قالب یک سازمان، تشکل، شورا و یا حزب دارای موقف، با نهادهای بینالمللی و دفاتر سیاسی دولتها ارتباط داشته باشند. ظاهراً این هویت کلانتر میتواند توجه آن نهادها را جلب نموده و زمینۀ تعامل سازندهتر را برای این احزاب و تشکل ها فراهم نماید. اما در شرایطی که هنوز فعالین سیاسی به یک فهم واضح از منافع و نوعیت تعامل کشورها نسبت به قضایای افغانستان نرسیده اند. چگونه ممکن خواهد بود که بتوانند گفتگویی مؤثر با این نهادهای بینالمللی داشته باشند؟ با وجود تمامی اعمال ضد بشری ادارۀ حاکم بر افغانستان و نیز تهدید امنیتی آنها برای منطقه و جهان، کشورهای جهان و منطقه از حمایت هرگونه مخالفت نظامی رسماً خودداری نموده و در قبال پذیرش مخالفت سیاسی سکوت اختیار میکنند. صفبندیهای سیاسی و نظامی جهانی و نیز ناگزیریهای منطقوی، هر روز زمینۀ تعامل با ادارۀ حاکم بر افغانستان را با کشورها مساعدتر میسازد. اکنون کارت قناعت بخش سیاسیون غیر منسجم بیرونی برای جلب حمایت دستگاههای سیاسی کشورها چه خواهد بود؟
شاید عدم انعطاف ادارۀ حاکم بر افغانستان و نیز شدت سرکوب شان باعث شده است که تنها راه باقیمانده برای تقابل با وضع موجود، فضای مجازی و رسانهای باشد. اما این بدان معنی نیست که قشر سیاسی دور از افغانستان توقع داشته باشند با اتکا و استفاده از فضای آنلاین فیسبوک و توییتر بتوانند تحول عظیمی در افغانستان پدید آورند.
ناگفته نباید گذاشت که استفاده از فضای آنلاین و مجازی، همانطوری که در گذشته مروج بوده، برای فعالین مدنی افغانستان و برای مدافعان حقوق شهروندان، به ویژه دلواپسان حقوق زنان امری پذیرفتنی و پسندیده است. اما سیاسیون بیرون باید برای عبور از روزمرگی و ناکارامدی، دایرۀ تحرک خویش را از فضای مجازی به فضای حقیقی گسترش بدهند. روی میز جامعۀ جهانی و نهادهای مرتبط به افغانستان طرحی فراتر از «ابراز وجود» قرار دهند و نیز اندیشۀ تودۀ ملی متضرر را با خود بهگونۀ واقعی حمل کنند.
روایات مروج در مورد چگونگی عبور از امارت طالبانی صرفاً «زایش افراطیت نوین در دورن افراطیت موجود» میباشد. برای متصور ساختن و دست یافتن به یک جایگزین قابل تأمل، سیاسیون دور مانده از وطن، پیش از تلاش برای اخذ مشروعیت از نهادهای سیاسی کشورها، میباید ابتدا با اذهان گلهمند افغانهای ساکن و مهاجر آشتی نموده و طرحی در خور پذیرش آنها را ترسیم کنند. و یا حداقل روایت امیدبخش مقاومت را با روان مردم پیوند بدهند. سیاست آنلاین بدون تلاش جدی برای کسب مشروعیت ملی و طرح عملی برای سوق دادن افغانستان به سمت یک آینده روشن تر نتیجۀ مطلوبی در پی نخواهد داشت.